روزنه

 

صفحه ی اصلی- تماس با ما - طراح قالب

عكس تصادفي

موضوعات

 

 

لینک دوستان

 

به سایت (سیکس دانلود)خوش آمدید
ردیاب خودرو

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان روزنه و آدرس neda.sedighi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






زیباترین سایت ایرانی
جدید ترین سرویس وبلاگ
زیبا ترین قالب های وبلاگ
نازترین سایت ایرانی

 

آرشيو

 

بهمن 1391
دی 1391
آذر 1391
آبان 1391
مهر 1391
شهريور 1391
مرداد 1391
تير 1391
خرداد 1391
ارديبهشت 1391
فروردين 1391
اسفند 1390

 

نويسنده

 

ندا

 

آمار سايت

 

»
»تعداد بازديدها:
»کاربر: Admin

  اين وبلاگ را صفحه خانگي خود كن !  به مدير وبلاگ ايميل بزنيد !  ذخيره كردن صفحه!  اضافه کردن اين وبلاگ به علاقه منديها!  لينک RSS 
site map site map ror html site map
  Add to Technorati

 

 كد جاوا

 


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 9
بازدید دیروز : 8
بازدید هفته : 9
بازدید ماه : 75
بازدید کل : 26465
تعداد مطالب : 177
تعداد نظرات : 7
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


 

تبليغات


محل قرار گیری کد های بنر

نويسنده : ندا

به قـــولِ لامارتین شاعر فرانسوی ،
تو را دوست دارم بدون آنکه علتش را بدانم.محبتی که علت داشته باشد یا احترام است یا ریا . . .

لينک ثابت |سه شنبه 29 فروردين 1391برچسب:,| موضوع: <-PostCategory-> |


زیباترین قسم سهراب سپهری

نويسنده : ندا

نه تو می مانی و نه اندوه 
و نه هیچیک از مردم این آبادی...
به حباب نگران لب یک رود قسم،
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،
غصه هم می گذرد،
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند...
لحظه ها عریانند.به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز ...

لينک ثابت |شنبه 26 فروردين 1391برچسب:,| موضوع: <-PostCategory-> |


من چه فکر می کردم و ....؟

نويسنده : ندا

 

اثری از: زنده یاد قیصر امین پور
 
پیش از اینها فكر می‌كردم خدا
خانه ای دارد كنار ابرها
مثل قصر پادشاه قصه ها
خشتی از الماس خشتی از طلا
پایه های برجش از عاج و بلور
بر سر تختی نشسته با غرور
ماه برق كوچكی از تاج او
هر ستاره، پولكی از تاج او
اطلس پیراهن او، آسمان
 
نقش روی دامن او، كهكشان
رعد وبرق شب، طنین خنده اش
سیل و طوفان، نعره توفنده اش
دكمه ی پیراهن او، آفتاب
برق تیغ خنجر او ماهتاب
هیچ كس از جای او آگاه نیست
هیچ كس را در حضورش راه نیست
پیش از اینها خاطرم دلگیر بود
از خدا در ذهنم این تصویر بود
آن خدا بی رحم بود و خشمگین
خانه اش در آسمان، دور از زمین
بود، اما در میان ما نبود
مهربان و ساده و زیبا نبود
در دل او دوستی جایی نداشت
مهربانی هیچ معنایی نداشت
هر چه می‌پرسیدم، از خود، از خدا
از زمین، از آسمان، از ابرها
زود می‌گفتند: این كار خداست
پرس وجو از كار او كاری خطاست
هرچه می‌پرسی، جوابش آتش است
آب اگر خوردی، عذابش آتش است
تا ببندی چشم، كورت می‌كند
تا شدی نزدیك، دورت می‌كند
كج گشودی دست، سنگت می‌كند
كج نهادی پای، لنگت می‌كند
با همین قصه، دلم مشغول بود
خوابهایم، خواب دیو و غول بود
خواب می‌دیدم كه غرق آتشم
در دهان اژدهای سركشم
در دهان اژدهای خشمگین
بر سرم باران گرز آتشین
محو می‌شد نعره هایم، بی صدا
در طنین خنده ی خشم خدا ...
نیت من، در نماز و در دعا
ترس بود و وحشت از خشم خدا
هر چه می‌كردم، همه از ترس بود
مثل از بر كردن یك درس بود
مثل تمرین حساب و هندسه
مثل تنبیه مدیر مدرسه
تلخ، مثل خنده ای بی حوصله
سخت، مثل حل صدها مسئله
زود مثل تكلیف ریاضی سخت بود
مثل صرف فعل ماضی سخت بود
...
تا كه یك شب دست در دست پدر
راه افتادم به قصد یك سفر
در میان راه، در یك روستا
خانه ای دیدم، خوب و آشنا
پرسیدم: پدر، اینجا كجاست؟
گفت، اینجا خانه‌ی خوب خداست!
گفت: اینجا می‌شود یك لحظه ماند
گوشه ای خلوت، نمازی ساده خواند
با وضویی، دست و رویی تازه كرد
با دل خود، گفتگویی تازه كرد
گفتمش، پس آن خدای خشمگین
خانه اش اینجاست؟ اینجا، در زمین؟
گفت : آری، خانه او بی ریاست
فرشهایش از گلیم و بوریاست
مهربان و ساده و بی كینه است
مثل نوری در دل آیینه است
عادت او نیست خشم و دشمنی
نام او نور و نشانش روشنی
خشم، نامی ‌از نشانی های اوست
حالتی از مهربانی های اوست
قهر او از آشتی، شیرین تر است
مثل قهر مهربان مادر است
دوستی را دوست، معنی می‌دهد
قهر هم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌با دوست معنی می‌دهد
هیچ كس با دشمن خود، قهر نیست
قهری او هم نشان دوستی است...
...
تازه فهمیدم خدایم، این خداست
این خدای مهربان و آشناست
دوستی، از من به من نزدیك تر
از رگ گردن به من نزدیك تر
آن خدای پیش از این را باد برد
نام او را هم دلم از یاد برد
آن خدا مثل خیال و خواب بود
چون حبابی، نقش روی آب بود
می‌توانم بعد از این، با این خدا
دوست باشم، دوست، پاك و بی ریا
می‌توان با این خدا پرواز كرد
سفره ی دل را برایش باز كرد
می‌توان درباره ی گل حرف زد
صاف و ساده، مثل بلبل حرف زد
چكه چكه مثل باران راز گفت
با دو قطره، صد هزاران راز گفت
می‌توان با او صمیمی ‌حرف زد
مثل یاران قدیمی‌ حرف زد
می‌توان تصنیفی از پرواز خواند
با الفبای سكوت آواز خواند
می‌توان مثل علفها حرف زد
با زبانی بی الفبا حرف زد
می‌توان درباره ی هر چیز گفت
می‌توان شعری خیال انگیز گفت
مثل این شعر روان و آشنا:
پیش از اینها فكر می‌كردم خدا
 

لينک ثابت |سه شنبه 22 فروردين 1391برچسب:,| موضوع: <-PostCategory-> |


نويسنده : ندا

وقتی زندگی یک صد دلیل برای گریستن به شما نشان می دهد، به زندگی نشان دهید که یک هزار دلیل برای لبخند زدن وجود دارد!
 

لينک ثابت |دو شنبه 21 فروردين 1391برچسب:,| موضوع: <-PostCategory-> |


زندگی کوتاه است!

نويسنده : ندا

 

زندگی کوتاهتر از ان است که به خصومت بگذرد
قلبها گرامیتر از انند کهبشکنند
انچه از روزگار به دست می اید با خنده نمیماند و انچه از دست برود باگریه جبران نمیشود
فردا خورشید طلوع خواهد کرد حتی اگر مانباشیم........................

لينک ثابت |دو شنبه 21 فروردين 1391برچسب:,| موضوع: <-PostCategory-> |


زندگی سخت ساده است!

نويسنده : ندا

زندگی سخت ساده است!خطر کن!وارد بازی شو!چه چیزی از دست می دهی؟با دستهای تهی آمده ایم،و با دستهای تهی خواهیم رفت.نه ، چیزی نیست که از دست بدهیم، فرصتی بسیار کوتاه به ما داده اند، تا سرزنده باشیم،تا ترانه ای زیبا بخوانیم،و فرصت به پایان خواهد رسید. آری، این گونه است که هر لحظه غنیمتی است!

لينک ثابت |یک شنبه 20 فروردين 1391برچسب:,| موضوع: <-PostCategory-> |


همراه!!

نويسنده : ندا

این روزها کسی از ثابتش استفاده نمیکند ..!

همه اعتباری می خواهند و قابل تعویض!

همراه را عرض میکنم ...

لينک ثابت |یک شنبه 20 فروردين 1391برچسب:,| موضوع: <-PostCategory-> |


نويسنده : ندا

اشتباه من این بود ....
هر جا رنجیدم ، لبخند زدم ....
فکر کردند درد ندارد ،
محکم تر زدند ...

لينک ثابت |یک شنبه 20 فروردين 1391برچسب:,| موضوع: <-PostCategory-> |


آفتاب می‌شود

نويسنده : ندا

آفتاب می‌شود
 
نگاه کُن که غم درون دیده‌ام
چگونه قطره قطره آب می‌شود
چگونه سایۀ سیاه سرکشم
اسیر دست آفتاب می‌شود
 

 
نگاه کُن
تمام هستی‌ام خراب می‌شود
شراره‌ای مرا به کام می‌کشد
مرا به اوج می‌بَرد
مرا به دام می‌کِشد
نگاه کُن
تمام آسمانِ من
پُر از شهاب می‌شود
 
تو آمدی ز دورها و دورها
ز سرزمین عطرها و نورها
نشانده‌ای مرا کنون به زورقی
ز عاج‌ها، ز ابرها، بلورها
مرا ببر امید دل‌نواز من
ببر به شهر شعرها و شورها
 
به راه پُر ستاره می‌کشانی‌ام
فراتر از ستاره می‌نشانی‌ام
نگاه کُن
من از ستاره سوختم
لبالب از ستارگان تب شدم
چو ماهیان سرخ‌رنگ ساده دل
ستاره‌چین برکه‌های شب شدم
 
چه دور بود پیش از این زمین ما
به این کبود غرفه‌های آسمان
کنون به گوش من دوباره می‌رسد
صدای تو
صدای بال برفی فرشتگان
نگاه کُن که من کجا رسیده‌ام
به کهکشان، به بیکران، به جاودان
 
کنون که آمدیم تا به اوج‌ها
مرا بشوی با شراب موج‌ها
مرا بپیچ در حریر بوسه‌ات
مرا بخواه در شبان دیر پا
مرا دگر رها مکُن
مرا از این ستاره‌ها جدا مکُن
 
نگاه کُن که موم شب به راه ما
چگونه قطره قطره آب می‌شود
صراحی سیاه دیدگان من
به لای‌لای گرم تو
لبالب از شراب خواب می‌شود
به روی گاهواره‌های شعر من
نگاه کُن
تو می‌دمی و آفتاب می‌شود
 
فروغ فرخ‌زاد
از مجموعۀ «تولدی دیگر»

لينک ثابت |سه شنبه 15 فروردين 1391برچسب:,| موضوع: <-PostCategory-> |


راز آرامش!

نويسنده : ندا


 راز آرامش
راز آرامش درون خویشنداری است. انرژی‌های خود را پراکنده نکن. آنها را
تحت نظر داشته باش و به طرز مفیدی هدایت کن.
راز آرامش درون در این است که هرکاری را با حواس جمع و علاقه انجام دهی.
راز آرامش درون در زمان حال زندگی کردن است، گذشته و آینده را در چرخه
ذهنی ابدیت رها کن.
راز آرامش درون در آسایش درون است. آسایش جسمانی، عاطفی، ذهنی و سپس معنوی است.
راز آرامش درون در دل نبستن است. این را بدان که در حقیقت هیچ چیز و هیچ
کس به تو تعلق ندارد.
راز آرامش درون در شادی است. افکار شادی آفرین را آگاهانه حفظ کن.
راز آرامش درون در آرزو نداشتن است. این را بدان که شادی در درون تو جای
دارد، نه در اشیاء و شرایط خارج از وجود تو.
راز آرامش درون در این است که همه چیز را همان طور که هست بپذیری. آنگاه
با امید و آرامش در جهت بهبودی آن قدم برداری.
راز آرامش درون در درک این مطلب است که تو نمی‌توانی دنیا را تغییر دهی.
اما می‌توانی خودت را تغییر دهی.
راز آرامش درون در دوستی با افراد مثبت است. از معاشرت با افرادی که
طبیعتی خالی از صفا و صمیمیت دارند، اجتناب کن.
راز آرامش درون در ایجاد آرامش در محیط اطراف خویش است.
راز آرامش درون در یک زندگی ساده است. ضروریات زندگی را دوباره برای خود تعریف کن.
راز آرامش درون در یک زندگی سالم است. هر روز ورزش کن، غذای مناسب بخور و نفس عمیق بکش.
راز آرامش درون در داشتن وجدانی پاک است. به آرمان‌هایت پاینده باش.
راز آرامش درون در رفتار آزادانه است. رفتاری که بر آمده از خود واقعی ات باشد، نه افکار دیگران.
راز آرامش درون در این است که در تمام مراحل زندگی از حق پیروی کنی.
راز آرامش درون در غبطه نخوردن به مال دیگران است. این را بدان که آنچه حق توست، هر طور شد خود را به تو خواهد رساند.
راز آرامش در گله‌مند نبودن است. آنچه دنیا به تو می‌بخشد، در مقابل چیزی است که پیش‌تر ، تو به او بخشیده‌ای.
راز آرامش درون در این است که اشتباهات خود را بپذیری و بدانی که فقط خود تو می‌توانی آنها را به موفقیت تبدیل کنی.
راز آرامش درون در این است که بر دشمن درونت غلبه کنی، نه این که او را سرکوب کنی.
راز آرامش درون در تمرین اراده است. حتی اگر نفست به شدت مخالف باشد.
راز آرامش درون در این است که دلت همیشه شاد باشد، حتی هنگامی که دیگران عبوس هستند.
راز آرامش درون در این است که به جای توقع خوشحالی از دیگران، خود آنها را خوشحال کنی.
راز آرامش درون در این است که خیر و سلامت دیگران را خیر و سلامت خود بدانی.
راز آرامش درون در بی‌آزار بودن است. هرگز عمدا کسی را نرنجان.
راز آرامش درون کار کردن "در کنار دیگران"، نه "در مقابل" آنها.

 

لينک ثابت |سه شنبه 15 فروردين 1391برچسب:,| موضوع: <-PostCategory-> |


نويسنده : ندا

مرگت درست از لحظه یی آغاز می شود که
در برابر آن چه مهم است ،سکوت می کنی . . .

(مارتین لوتر کینگ)



 

لينک ثابت |دو شنبه 14 فروردين 1391برچسب:,| موضوع: <-PostCategory-> |


نويسنده : ندا

از لباس کهنه ات خجالت نکش

از افکار کهنه ات شرمنده باش . . .
(انیشتین)


لينک ثابت |دو شنبه 14 فروردين 1391برچسب:,| موضوع: <-PostCategory-> |


سخني زيبا از پائلو كوئيلو

نويسنده : ندا

انسان‌ها به شيوه هنديان بر سطح زمين راه مى‌روند. با يک سبد در جلو و يک سبد در پشت. در سبد جلو, صفات نيک خود را مى‌گذاريم. در سبد پشتي, عيب‌هاى خود را نگه مى‌داريم. به همين دليل در طول زندگى چشمانمان فقط صفات نيک خودمان را مى‌بيند و عيوب همسفرى که جلوى ما حرکت مى‌کند. بدين گونه است که درباره خود بهتر از او داورى مى‌کنيم، غافل از آن که نفر پشت سرى ما هم به همين شيوه درباره ما مى‌انديشد

لينک ثابت |دو شنبه 14 فروردين 1391برچسب:,| موضوع: <-PostCategory-> |


یه حرفایی!!

نويسنده : ندا

یه حرفایی همیشه هست...که از عمق نگاه پیداست

از اون حرفای تلخی که...مثل شعر فروغ زیباست

از اون حرفا که یک عمره...به گوش ما شده ممنوع

از اون حرفای بی پرده...شبیه شعری از شاملو

از اون حرفا که می ترسیم...از اون حرفا که باید زد

از اون درد دلای خوب...از اون حرفای خیلی بد

نگفتی و نمی گم ها...حقیقت های پنهونی

از اون حرفا که می دونم...از اون حرفا که می دونی

به زیرِ سقف این خونه...منم مثل تو مهمونم

منم مثل تو می دونم...تو این خونه نمی مونم

یه حرفایی همیشه هست...که از دردِ توی سینه ست

مثل فریاد نسلی که...پُر از عشق و پُر از کینه ست

پُر از ناگفته هایی که...خیال کردیم یکی دیگه

دلش طاقت نمیاره...همه حرفامونو می گه

همیشه آخرِ حرفا...پُر از حرفای ناگفته ست

همیشه حال ما اینه...همیشه دنیا آشفته ست


 

لينک ثابت |جمعه 11 فروردين 1391برچسب:,| موضوع: <-PostCategory-> |


نويسنده : ندا

زندگی زیباست...

لينک ثابت |پنج شنبه 10 فروردين 1391برچسب:,| موضوع: <-PostCategory-> |


نويسنده : ندا

 
وقتی کاری انجام نمی شه، حتما خیری توش هست

وقتی مشکل پیش بیاد ، حتما حکمتی داره

وقتی کسی را از دست می دی ، حتما لیاقتت را نداشته

وقتی تو زندگیت ، زمین بخوری حتماً چیزی است که باید یاد بگیری

وقتی بیمار می شی ، حتماً جلوی یک اتفاق بدتر گرفته شده


وقتی دیگران بهت بدی می کنند ، حتماً وقتشه که تو خوب بودن خودتو نشون بدی


وقتی اتفاق بد یا مصیبتی برات پیش می یاد ، حتماً داری امتحان پس می دی

وقتی همه ی درها به روت بسته می شه، حتماً خدا می خواد پاداش بزرگی بابت صبر
و شکیبایی بهت بده

وقتی سختی پشت
سختی می یاد ،حتماً وقتشه روحت متعالی بشه

وقتی دلت تنگ می شه ، حتماً وقتشه با خدای خودت تنها باشی

لينک ثابت |چهار شنبه 9 فروردين 1391برچسب:,| موضوع: <-PostCategory-> |


جواب!!!

نويسنده : ندا

 

جواب سلام را با عليک بده ،
 
جواب تشکر را با تواضع،
جواب کينه را با گذشت،
جواب بي مهري را با محبت،
جواب ترس را با جرأت،
جواب دروغ را با راستي،
جواب دشمني را با دوستي،
جواب زشتي را به زيبايي،
جواب توهم را به روشني،
جواب خشم را به صبوري،
جواب سرد را به گرمي،
جواب نامردي را با مردانگي،
جواب همدلي را با رازداري،
جواب پشتکار را با تشويق،
جواب اعتماد را بي ريا،
جواب بي تفاوت را با التفات،
جواب يکرنگي را با اطمينان،
جواب مسئوليت را با وجدان،
جواب حسادت را با اغماض،
جواب خواهش را بي غرور،
جواب دورنگي را با خلوص،
جواب بي ادب را با سکوت،
جواب نگاه مهربان را با لبخند،
جواب لبخند را با خنده،
جواب دلمرده را با اميد،
جواب منتظر را با نويد،
جواب گناه را با بخشش،
 
 
هيچ وقت هيچ چيز و هيچ کس را بي جواب نگذار، مطمئن باش هر جوابي بدهي ،يک روزي ، يک جوري ، يک جايي به تو باز مي گردد

لينک ثابت |چهار شنبه 9 فروردين 1391برچسب:,| موضوع: <-PostCategory-> |


زندگی یعنی ...

نويسنده : ندا

 

دنیا را بد ساخته اند... کسی را که دوست داری، تو را دوست نمی دارد.
کسی که تو را دوست دارد تو دوستش نمی داری... .  
اما کسی که تو دوستش داری و او هم تو را دوست دارد به رسم و آیین هرگز به هم نمیرسند این رنج است و زندگی یعنی این...
 
 
دکتر علی شریعتی

لينک ثابت |سه شنبه 8 فروردين 1391برچسب:,| موضوع: <-PostCategory-> |


مرغ سحر

نويسنده : ندا

 

مرغ سحر
مرغ سحر ناله سر كن
 
داغ مرا تازه تر كن
 
ز آه شرر بار اين قفس را برشكن و زير و زبر كن
 
بلبل پر بسته ز كنج قفس درا
 
نغمه ازادي نوع بشر سرا
 
وز نفسي عرصه اين خاك توده را پر شرر كن
 
ظلم ظالم جور صياد اشيانم داده بر باد
 
اي خدا اي فلك اي طبيعت
 
شام تاريك ما را سحر كن
 
نو بهار است گل به بار است
 
ابر چشمم ژاله بار است
 
اين قفس چون دلم تنگ و تار است
 
شعله فكن در قفس اي آه آتشين
 
دست طبيعت گل عمر مرا مچين
 
جانب عاشق نگه اي تازه گل ازين بيشتر كن
 
مرغ بيدل شرح هجران مختصر كن
 
عمر حقيقت بسر شد
 
عهد و وفا بي سپر شد
 
ناله عاشق ناز معشوق
 
هر دو دروغ و بي اثر شد
 
راستي و مهر و محبت فسانه شد
 
قول و شرافت همگي از ميان شد
 
از پي دزدي وطن و دين بهانه شد
 
ديده تر شد
 
ظلم مالك جور ارباب
 
زارع از غم گشته بي تاب
 
ساغر اغنيا پر مي ناب
 
جام ما پر ز خون جگر شد
 
اي دل تنگ ناله سر كن
 
از قوي دستان حذر كن
 
از مساوات صرف نظر كن
 
ساقي گلچهره بده اب اتشين
 
پرده دلكش بزن اي يار دلنشين
 
ناله بر ار از قفس اي بلبل حزين
 
كز غم تو سينه من پر شرر شد

لينک ثابت |سه شنبه 8 فروردين 1391برچسب:,| موضوع: <-PostCategory-> |


نويسنده : ندا

 

لينک ثابت |دو شنبه 7 فروردين 1391برچسب:,| موضوع: <-PostCategory-> |


نويسنده : ندا

 

لينک ثابت |یک شنبه 6 فروردين 1391برچسب:,| موضوع: <-PostCategory-> |


فرزند دلبندم،دوستت دارم...

نويسنده : ندا


فرزند عزیزم:

آن زمان که مرا پیر و از کار افتاده یافتی،
اگر هنگام غذا خوردن لباسهایم را کثیف کردم ویا نتوانستم لباسهایم را بپوشم
اگر صحبت هایم تکراری و خسته کننده است
صبور باش و درکم کن
یادت بیاور وقتی کوچک بودی مجبور میشدم روزی چند بار لباسهایت عوض کنم
برای سرگرمی یا خواباندنت مجبور میشدم بارها و بارها داستانی را برایت تعریف کنم...
وقتی نمیخواهم به حمام بروم مرا سرزنش و شرمنده نکن
وقتی بی خبر از پیشرفتها و دنیای امروز سوالاتی میکنم،با تمسخر به من ننگر
وقتی برای ادای کلمات یا مطلبی حافظه ام یاری نمیکند،فرصت بده و عصبانی نشو
وقتی پاهایم توان راه رفتن ندارند،دستانت را به من بده...همانگونه که تو اولین قدمهایت را کنار من برمیداشتی....
زمانی که میگویم دیگر نمیخواهم زنده بمانم و میخواهم بمیرم،عصبانی نشو..روزی خود میفهمی
از اینکه در کنارت و مزاحم تو هستم،خسته و عصبانی نشو
یاریم کن همانگونه که من یاریت کردم
کمک کن تا با نیرو و شکیبایی تو این راه را به پایان برسانم

فرزند دلبندم،دوستت دارم

لينک ثابت |شنبه 5 فروردين 1391برچسب:,| موضوع: <-PostCategory-> |


افکار مثبت!!

نويسنده : ندا

وقتی راه رفتن آموختی، دویدن بیاموز و دویدن که آموختی ، پرواز را راه رفتن بیاموز، زیرا راه هایی که می روی جزیی از تو می شود و سرزمین هایی که می پیمایی بر مساحت تو اضافه می کند دویدن بیاموز ، چون هر چیز را که بخواهی دور است و هر قدر که زودباشی، دیر و پرواز را یاد بگیر نه برای اینکه از زمین جدا باشی، برای آن که به اندازه فاصله زمین تا آسمان گسترده شوی من راه رفتن را از یک سنگ آموختم ، دویدن را از یک کرم خاکی و پرواز را از یک درخت بادها از رفتن به من چیزی نگفتند، زیرا آنقدر در حرکت بودند که رفتن را نمی شناختند پلنگان، دویدن را یادم ندادند زیرا آنقدر دویده بودند که دویدن را از یاد برده بودند پرندگان نیز پرواز را به من نیاموختند، زیرا چنان در پرواز خود غرق بودند که آن را به فراموشی سپرده بودند اما سنگی که درد سکون را کشیده بود، رفتن را می شناخت کرمی که در اشتیاق دویدن سوخته بود، دویدن را می فهمید و درختی که پاهایش در گل بود، از پرواز بسیار می دانست آنها از حسرت به درد رسیده بودند و از درد به اشتیاق و از اشتیاق به معرفت وقتی داری در دریای زندگی سفر میکنی ..از طوفان ها و امواج نترس بگذار تا از تو بگذرند ..تو فقط به سفرت ادامه بده و استقامت داشته باش همیشه به خاطر داشته باش ..دریای آرام ناخدای با تجربه و ماهرنمی سازد جایی در قلب هر انسان وجود دارد که در آن افکار تبدیل به آرزو میشوند و آرزوها به اهداف بدل می گردند جایی که در آن هر غیر ممکنی ؛ممکن می شودتنها اگر به هدف هایمان ایمان داشته باشیم چند چیز هست که برای یک زندگی شاد و موفق به آن نیاز داریم ..اعتقادات..اهداف و آرزوها ..عشق ..خانواده و دوستان و از همه مهم تر اعتماد به نفس خودت را باور داشته باش .......

 


 

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 

 

 

لينک ثابت |پنج شنبه 3 فروردين 1391برچسب:,| موضوع: <-PostCategory-> |


نامه ها!!

نويسنده : ندا

 

مردی همسر و سه فرزندش را ترک گفته و در پی روزی خود و خانواده اش، راهی سرزمینی دور شد...
فرزندانش او را از صمیم قلب دوست داشتند و دوری او برایشان بسیار دشوار بود...
مدتی بعد، پدر نامه ای به همسر و فرزندانش فرستاد. نامه که به خانه رسید، بچه ها یکی یکی آنرا در دست گرفته و بوسیدند و گفتند: این نامه از طرف عزیز ترین کسمان است. سپس بدون اینکه پاکت را باز کنند و نامه را بخوانند، آنرا در کیسه مخملی زیبایی قرار دادند.هر چند وقت یکبار هم نامه را ازکیسه درآورده و به آن چشم می دوختند. سپس غبار نشسته بر رویش را پاک کرده و آنرا دوباره در کیسه می گذاشتند.
نامه های دوم و سوم و... پدرشان هم رسید ولی بچه ها همین کار را با آن نامه ها هم تکرار کردند.
سالها گذشت...پدر برای دیدن همسر و فرزندانش به خانه برگشت ولی به جز یکی از پسرانش کسی را در خانه نیافت.
از او پرسید: مادرت کجاست؟پسر: مدتی پس از رفتنت سخت بیمار شد و چون پولی برای درمانش نداشتیم حالش وخیم تر شد و مرد.پدر: چرا؟! مگر نامه اولم را باز نکردید؟ برایتان در پاکت نامه پول زیادی گذاشته بودم!!پسر: نه... نامه را باز نکردیم.
پدر: برادرت کجاست؟ پسر: بعد از فوت مادر کسی نبود که زیر پر و بالش را بگیرد و نصیحتش کند.او هم قاطی دوستان ناباب و گمراهی شده و روز و شب را با آنان می گذراند...پدر: مگر نامه دومم که در آن از او خواستم پیش من بیاید و با دوستان ناباب نگردد را نخواندید؟!
پسر: نه...
پدر: لا اله الا الله ...! خواهرت کجاست؟
پسر: باهمان پسری که از مدتها خواستگارش بود ازدواج کرد.الان هم اصلا احساس خوشبختی نمی کند و زندگی سختی دارد.پدر با عصبانیت تمام گفت: یعنی او هم نامه من را نخواند؟! من که در نامه هایم نوشته بودم این پسر آدم آبرو دار و خوشنامی نیست و من با ازدواج او با دخترم مخالفم!
پسر: نه... نامه ها را بوسیده و در یک قوطی مخملی، تمیز و مرتب نگهداری کرده ایم... اما تاحالا هیچ کدام را نخوانده ایم.
***
به حال این خانواده فکر کردم و اینکه چگونه از هم پاشید و خوشبختیش را از دست داد، آنهم فقط به خاطر اینکه بچه ها نامه های پدرشان را نخواندند و به بوسیدن و تقدیسش اکتفا کرده و به آنچه پدرشان درآن نوشته عمل نکردند.سپس چشمم به قرآن روی طاقچه افتاد که در قوطی مخملی زیبایی قرار داشت.وای بر من...رفتار من با نامه های خدا دقیقا مثل رفتار آن بچه ها با نامه های پدرشان است!من هم قرآن را در قوطی قشنگی قرار داده و در گوشه ای رها کرده ام...در حالیکه خداوند آنرا برای راهنمایی و هدایت من فرستاده است.
إن هذا القرآن یهدی للتی هی أقوم و یبشر المؤمنین الذین یعملون الصالحات أن لهم أجرا کبیرا(به راستی که این قرآن به درست ترین راه هدایت می کند و به مومنانی که کردار نیکی دارند مژده پاداشی بزرگ میدهد.)
در آن لحظه از خدایم طلب بخشش و عفوکردم و قرآن را به دست گرفته و تصمیم گرفتم که دیگر از او جدانشوم.
 

لينک ثابت |پنج شنبه 3 فروردين 1391برچسب:,| موضوع: <-PostCategory-> |


نويسنده : ندا

 

لينک ثابت |چهار شنبه 2 فروردين 1391برچسب:,| موضوع: <-PostCategory-> |


من ... می اندیشم!

نويسنده : ندا

 

من به تنهایی یک باغ بعد یک خواب زمستانی می اندیشم
و به گلهای فروخفته به دامان سکوت
من به یک کوچه گیج،گیج از عطر اقاقی ها می اندیشم
و به یک زمزمه عابر مست که ز تنهایی خود ناشاد است
من به دلتنگی شبهای ملول و تهی ماندن خود از شادی می اندیشم
ذهنم از خاطره ها سرشار است
و فروآمدن معجزه در هستی من مثل خوشبختی من دورترین حادثه است
من به خوشبختی ماهی ها می اندیشم
که در ان وسعت آبی باز هم باهم همراهند
من به یک خانه می اندیشم
یک خانه دور که در آن فانوسی می سوزد
و در آن جای تو مانه است تهی
و به گلهای فراموشی آن گلدان می اندیشم
که ز بی آبی پژمرده شدند
من به تنهایی خویش به تنهایی باغ

به یک معجزه می اندیشم

لينک ثابت |سه شنبه 1 فروردين 1391برچسب:,| موضوع: <-PostCategory-> |



درباره ما

 

امروز دنبال عشقی هستیم که دیروز آن را در خانه ی کاهگلی خود محصور کرده ایم و روزنه هایش را به مرور زمان بسته ایم !!

 

پيوند روزانه

 

حمل ماینر از چین به ایران
حمل از چین
پاسور طلا
الوقلیون

نازترین سایت ایرانی
زیباترین سایت ایرانی

زیبا ترین قالب های وبلاگ
زیباترین ها
عکسهای خارجی

 

 

جستجو

 

Google
  
            
     در كل اينترنت
     در اين سايت

 

سرویس دهنده

 


Www.LoxBlog.Com

 

Copyright © 2010

Powered by: LoxBlog.Com|designer: NazTarin.Com